جدول جو
جدول جو

معنی قروت شدن - جستجوی لغت در جدول جو

قروت شدن
(دی نِ / نَ دَ)
بر هم شدن. (آنندراج).
- قروت شدن صحبت، بر هم شدن صحبت. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قبول شدن
تصویر قبول شدن
پذیرفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرفت شدن
تصویر خرفت شدن
تباه شدن عقل بر اثر پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درست شدن
تصویر درست شدن
ساخته شدن، آماده شدن
اصلاح شدن
فرهنگ فارسی عمید
(دی نَ / نِ شُ دَ)
بر هم خوردن. (آنندراج) (بهار عجم). صورت نگرفتن کاری. (چراغ هدایت).
- قروتی شدن معامله، بر هم خوردن کار. (آنندراج) (بهار عجم) : بهادران چون دیدند معامله قروتی شد برمالیدند. (آنندراج) (بهار عجم، از نعمت عالی که درباره محاصرۀ حیدرآباد گفته است)
لغت نامه دهخدا
بدل کسی برات شدن، بدل وی خطور کردن الهام شدن: بدلم برات شده بود که آن شب واقعه خطرناکی روی میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درست شدن
تصویر درست شدن
آماده و مهیا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروا شدن
تصویر دروا شدن
معلق شدن، آویخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروس شدن
تصویر عروس شدن
به همسری مردی در آمدن دختر یا زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برون شدن
تصویر برون شدن
بیرون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بر آمدن پذیرفته شدن پذیرفته شدن مورد قبول قرار گرفتن، از عهده امتحان بیرون آمدن مقابل رد شدن مردود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
سرخ شدن، خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسمت شدن
تصویر قسمت شدن
بخش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اخت شدن نزدیک شدن اقتران، مصاحب شدن همنشین شدن: زهره قرین شد با قمر طوطی قرین شد با شکر. (دیوان کبیر 26: 1)، همانند شدن چیزی بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
بی حس شدن عضوی، باطل شدن حس لمس شده اندامی زنده خواه به علاج و خواه به خودی خود خواب رفتن، کرخ شدن، ضعیف شدن حس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمت شدن
تصویر مرمت شدن
اصلاح شدن بنا و غیره تعمیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرون شدن
تصویر مقرون شدن
نزدیک شدن پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارون شدن
تصویر قارون شدن
دارا گشتن توانگر شدن توانگر شدن غنی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برات شدن
تصویر برات شدن
((~. شُ دَ))
به دل خطور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قبول شدن
تصویر قبول شدن
((~. شُ دَ))
پذیرفته شدن، از عهده امتحان بیرون آمدن. مق.رد شدن، مردود شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
Pucker
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
Redden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
avermelhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
сморщиваться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
краснеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
runzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
erröten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
czerwienieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
зморщуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
marszczyć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قرمز شدن
تصویر قرمز شدن
червоніти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
皱起
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
franzir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
arricciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چروک شدن
تصویر چروک شدن
fruncir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی